جدول جو
جدول جو

معنی کهنه حصار - جستجوی لغت در جدول جو

کهنه حصار
(کُ نَ / نِ دُ شَمْ بَ / بِ)
دهی از دهستان دربند پایین است که در بخش سربند شهرستان اراک واقع است و 450 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کهنه سوار
تصویر کهنه سوار
سوار کهنه کار و باتجربه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کهنه کار
تصویر کهنه کار
کارآزموده، باتجربه، ماهر
فرهنگ فارسی عمید
(کُ نَ / نِ سَ)
سوار مجرب. سوار آزموده. (فرهنگ فارسی معین) ، بهادر نامدار و مشهور. (ناظم الاطباء). کهنه کار در جنگ. جنگ آزموده. (فرهنگ فارسی معین) ، سرآمد پهلوانان. (آنندراج) :
ای تا ابد از کهنه سواران تو مریخ
وی از ازل از پیر غلامان تو کیوان.
سنجر کاشی (از آنندراج).
، (اصطلاح زورخانه) مرشد زورخانه. کسی که تعلیم کشتی گیری و ورزش باستانی دهد. (فرهنگ فارسی معین) :
آفرین باد به گفتار خوش کهنه سوار
آن پسرخواندۀ پریای ولی در همه کار.
میرنجات (از فرهنگ فارسی معین).
، آنکه کارآزموده و مجرب باشد. (ناظم الاطباء). بسیار ماهر و زرنگ: از آن کهنه سوارهاست. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(کُ نِ)
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان لار است و 727 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(کُ نَ / نِ)
آزموده. کارآزموده. مجرب. مقابل تازه کار. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، سخت گربز. گربز. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
دهی است از دهستان ریگان بخش گرمسار شهرستان دماوند. در 3 هزارگزی مشرق گرمسار و 5 هزارگزی جنوب راه سمنان به تهران در جلگۀ معتدل هوایی واقع و دارای 370 تن سکنه است. آبش از حبله رود، محصولش غلات و پنبه و انار و انجیر، شغل مردمش زراعت است. دو تپه دارد مشهور به خرابه شهر که در قدیم آباد بوده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
سوار مجرب سواره آزموده، کهنه کار در جنگ جنگ آزموده، (زورخانه) مرشد زورخانه کسی که تعلیم کشتی گیری و ورزش باستانی دهد: آفرین باد بگفتار خوش کهنه سوار آن پسر خوانده پریای ولی در همه کار. (گل کشتی)، بسیار ماهر و زرنگ: از آن کهنه سوار هاست
فرهنگ لغت هوشیار
قدیمی، آزموده مجرب ماهر: اما زن و شوهر کهنه کار بزودی فهمیدند که باید در این میان نقش ظاهرا بیطرفانه ای بازی کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نه حصار
تصویر نه حصار
نه آسمان نه فلک. یا نه حصار مینا. نه آسمان آبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهنه کار
تصویر کهنه کار
آزموده، هشیار
فرهنگ فارسی معین
باتجربه، باسابقه، مجرب
متضاد: تازه کار
فرهنگ واژه مترادف متضاد