سوار مجرب. سوار آزموده. (فرهنگ فارسی معین) ، بهادر نامدار و مشهور. (ناظم الاطباء). کهنه کار در جنگ. جنگ آزموده. (فرهنگ فارسی معین) ، سرآمد پهلوانان. (آنندراج) : ای تا ابد از کهنه سواران تو مریخ وی از ازل از پیر غلامان تو کیوان. سنجر کاشی (از آنندراج). ، (اصطلاح زورخانه) مرشد زورخانه. کسی که تعلیم کشتی گیری و ورزش باستانی دهد. (فرهنگ فارسی معین) : آفرین باد به گفتار خوش کهنه سوار آن پسرخواندۀ پریای ولی در همه کار. میرنجات (از فرهنگ فارسی معین). ، آنکه کارآزموده و مجرب باشد. (ناظم الاطباء). بسیار ماهر و زرنگ: از آن کهنه سوارهاست. (فرهنگ فارسی معین)
سوار مجرب. سوار آزموده. (فرهنگ فارسی معین) ، بهادر نامدار و مشهور. (ناظم الاطباء). کهنه کار در جنگ. جنگ آزموده. (فرهنگ فارسی معین) ، سرآمد پهلوانان. (آنندراج) : ای تا ابد از کهنه سواران تو مریخ وی از ازل از پیر غلامان تو کیوان. سنجر کاشی (از آنندراج). ، (اصطلاح زورخانه) مرشد زورخانه. کسی که تعلیم کشتی گیری و ورزش باستانی دهد. (فرهنگ فارسی معین) : آفرین باد به گفتار خوش کهنه سوار آن پسرخواندۀ پریای ولی در همه کار. میرنجات (از فرهنگ فارسی معین). ، آنکه کارآزموده و مجرب باشد. (ناظم الاطباء). بسیار ماهر و زرنگ: از آن کهنه سوارهاست. (فرهنگ فارسی معین)
دهی است از دهستان ریگان بخش گرمسار شهرستان دماوند. در 3 هزارگزی مشرق گرمسار و 5 هزارگزی جنوب راه سمنان به تهران در جلگۀ معتدل هوایی واقع و دارای 370 تن سکنه است. آبش از حبله رود، محصولش غلات و پنبه و انار و انجیر، شغل مردمش زراعت است. دو تپه دارد مشهور به خرابه شهر که در قدیم آباد بوده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است از دهستان ریگان بخش گرمسار شهرستان دماوند. در 3 هزارگزی مشرق گرمسار و 5 هزارگزی جنوب راه سمنان به تهران در جلگۀ معتدل هوایی واقع و دارای 370 تن سکنه است. آبش از حبله رود، محصولش غلات و پنبه و انار و انجیر، شغل مردمش زراعت است. دو تپه دارد مشهور به خرابه شهر که در قدیم آباد بوده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
سوار مجرب سواره آزموده، کهنه کار در جنگ جنگ آزموده، (زورخانه) مرشد زورخانه کسی که تعلیم کشتی گیری و ورزش باستانی دهد: آفرین باد بگفتار خوش کهنه سوار آن پسر خوانده پریای ولی در همه کار. (گل کشتی)، بسیار ماهر و زرنگ: از آن کهنه سوار هاست
سوار مجرب سواره آزموده، کهنه کار در جنگ جنگ آزموده، (زورخانه) مرشد زورخانه کسی که تعلیم کشتی گیری و ورزش باستانی دهد: آفرین باد بگفتار خوش کهنه سوار آن پسر خوانده پریای ولی در همه کار. (گل کشتی)، بسیار ماهر و زرنگ: از آن کهنه سوار هاست